ماجراهای لاکی لاک پشته (راهنمای مهارت های زندگی)

در آبگیری وسط یک پارک، لاک‌پشت کوچولوی سبزرنگی با پدر و مادرش زندگی می‌کرد که اسمش لاکی بود. لاکی لاک‌پشت خوبی بود ولی خیلی تنها بود و هیچ دوستی نداشت. وقتی هم که عصبانی می‌شد نمی‌توانست جلوی خودش را بگیرد و کارهای زشتی می‌کرد. ولی وقتی با بزرگ‌ترها مشورت کرد، همه‌ی این مهارت ها را یاد گرفت. حالا، هم بلد است چطور موقع عصبانیت خودش را کنترل کند هم چندتا دوست پیدا کرده است.